متن سخنرانی شیخ یاسر الحبیب در جشن هلاکت عایشه ، 17 رمضان 1432

مقاله ارسال شده در Google Twitter Facebook Whatsapp Whatsapp
 متن سخنرانی شیخ یاسر الحبیب در جشن هلاکت عایشه ، 17 رمضان 1432

2011 / 08 / 29

حضرت شیخ یاسر الحبیب حفظه الله در جشن باشکوهی که هیئت خدام المهدی علیه السلام در روز هفدهم رمضان 1432 در لندن به مناسبت سالروز هلاکت عایشه بنت ابی بکر – لعنت خدا بر او و پدرش و شترش و فرزندانش باد – برگزار کرد سخنان خویش را با عرض تبریکات و صادقانه ترین تهنیت ها به محضر رسول خدا و اهل بیت طاهرین و تمامی مومنین آغاز نمود .

پیرامون فلسفه و انگیزه برگزاری جشن به این مناسبت و جشن های دیگر برائت و اهمیت آن ، شیخ یاسر الحبیب فرمودند این جشن ها مانند جشن های میلاد ائمه اطهار صلوات الله علیهم است که صادقانه ترین مظاهر تولی می باشد و ما در این جشن های میلاد ولایت خود را نسبت به کسانی که خدا به ولایت ایشان امر نموده اظهار کرده و تجدید می نماییم ، در جشن های برائت نیز که صادقانه ترین مظاهر تبری از کسانی است که خدا به برائت از آنان امر نموده و ما با این جشن ها برائت خویش را نسبت به آنان اظهار و تجدید می کنیم ، چنانچه رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیث شریف فرموده اند : " هنگامی که پس از من اهل ریب و بدعت را دیدید برائت خویش از آنان را اظهار کنید و بسیار به آنها دشنام بدهید ، و آنان را با دلیل و برهان بهت زده کنید تا در فساد در اسلام طمع نکنند و مردم از آنان برحذر باشند و از بدعت هایشان یاد نگیرند ، خدا به خاطر این کار برای شما عمل نیک می نویسد و درجات شما را در آخرت بالا می برد " . ( کافی ، 2 / 375 ) که این روایت شریف یکی از مثال هایی است که دلالت بر اظهار برائت از عایشه می نماید نه کتمان و مخفی کردن برائت .

شیخ یاسر الحبیب اضافه نمود که فلسفه و دلیل جنگ ما ضد عایشه آن چیزی است که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در احادیث صحیح و حسن رسیده و اهل خلاف نیز آن را روایت کرده اند ، مانند احمد بن حنبل در مسندش و ابن ابی شیبه در مسندش و طبرانی در معجم و ابن حبان در صحیحش با سند حسن از زید بن ارقم و ابوهریره که رسول خدا به علی و فاطمه و حسن و حسین صلوات الله علیهم فرمودند من با کسی که با شما در جنگ باشد در جنگم و با کسی که با شما در صلح و آشتی باشد در صلح هستم . و کسی نیز شک و اختلافی ندارد که عایشه با اهل بیت علیهم السلام جنگید ، آنگاه که سوار شتر ملعونش شد و به جنگ با امیر المومنین علیه السلام پرداخت که رهبر مسلمین پس از رسول خدا بود . لذا عایشه علیه کسی که رسول خدا درباره او فرموده که من با کسی که با شما بجنگد در جنگ هستم اعلان جنگ نمود و نظر به اینکه ما به رسول خدا صلی الله علیه و آله اقتدا می کنیم و ملتزم به آیه شریفه "{لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}می باشیم ، بنابراین ما نیز علیه عایشه اعلان جنگ می کنیم .

ائمه ما علیهم السلام به ما چنین تعلیم داده اند که این عبارت را – انا سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم – در زیارت عاشورا و زیارت جامعه و زیارات دیگر بگوییم ، بنابراین ما با کسانی که با اهل بیت علیهم السلام در جنگ باشند در جنگ می باشیم نه اینکه تنها با برخی از کسانی که با آن بزرگواران جنگیدند بجنگیم . بنابراین اینطور نیست که ننها به دهه عاشورا اکتفا کنیم و با برخی از دشمنان اهل بیت همچون معاویه و یزید بجنگیم ، بلکه با عایشه که با اهل بیت علیهم السلام به جنگ پرداخته نیز در جنگ هستیم تا برائت خویش را از این شخصیت منافق مجرم ستیزه جو و دشمن با این جشن های برائت که موجب آشکار شدن رسوایی ها و گناهان و جرائم عایشه می شود تجدید نماییم ، تا امت اسلامی راه صحیح را بیابد و از این شخصیت ها برائت جوید ، و صدای ما را به دیگران برساند که عایشه کسی بوده که رسول خدا را که ارزشمندترین شخص نزد هر مسلمانی است کشته است و ما هرگز در این خصوص سکوت نخواهیم کرد که این بی بها دانستن خون رسول خدا صلی الله علیه و آله خواهد بود .

همچنین حدیثی نیز وجود دارد که اهل خلاف هم آن را روایت کرده اند و خطیب بغدادی آن را آورده و آن حدیث چنین است : انس می گوید : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند وقتی صاحب بدعتی می میرد در اسلام پیروزی عظیمی به وجود می آید . ( تاریخ بغداد ، ج 4 ، ص 158 ، ح 1831 )
اکنون این حدیث را بر عایشه تطبیق می کنیم :

صرف نظر از قتل رسول خدا توسط سم به دست عایشه ، صرف نظر از مشارکت عایشه در آزار دادن حضرت زهرا صلوات الله علیها و اظهار شادی در روز شهادت ایشان ، صرف نظر از جنگ عایشه با خلیفه شرعی خدا بر زمین حضرت امیرالمومنین علیه السلام و به کشتن دادن سی هزار نفر از مسلمین ، صرف نظر از سجده شکر عایشه روزی که خبر قتل امیرالمومنین علیه السلام به او رسید ، صرف نظر از تیراندازی به جنازه نوه رسول الله امام حسن مجتبی علیه السلام جهت منع از دفن جنازه آن بزرگوار در جوار جدشان رسول خدا صلی الله علیه و آله ، صرف نظر از همه اینها ، عایشه صاحب بدعت بوده است و بدعت هایی بسیار دارد که یکی از آنها بدعت رضاع الکبیر است که در شرع رسول خدا هرگز نبوده و همچنین بدعت هایی دیگر و احکام و فتاوایی که عایشه از کیسه خود آورد ، با تطبیق آن حدیث رسول خدا بر عایشه آشکار می شود که امروز که روزی است که در آن عایشه مرده است روز پیروزی است که مسلمین در آن باید شاد باشند . خود عایشه نیز در اواخر عمرش علیه خود اعتراف کرد و گفت که صاحب بدعت بوده است ؛ چنانچه ابن قتیبه روایت نموده که " وقتی عایشه هفتاد سالش شد به او گفتند تو را نزد رسول خدا دفن کنیم ؟ گفت نه من بعد از او بدعت گذاشتم ، پس مرا با خواهرانم دفن کنید . لذا عایشه در بقیع دفن شد . " ( المعارف ، ابن قتیبه ، ص 135 ) بنابراین به مقتضی حدیث شریف و معروفی که می گوید هر محدثی بدعت است و هر بدعتی ضلالت است و هر ضلالتی در آتش است این اعتراف عایشه نشان می دهد که او بدعت گذار بوده و بنابراین روز مرگ او روزی از فتوحات اسلامی محسوب می شود و حقیقتا نیز این روز با روز بدر که فتحی عظیم برای مسلمین بوده مقارن شده است .

سپس شیخ یاسر الحبیب شواهدی متعدد را در اثبات نفاق عایشه ذکر نمودند که نشان می دهد او اساسا مومن نبوده است ، چه برسد به اینکه بخواهد ام المومنین باشد ! و فرمودند این مطلبی است که ما سعی داریم به مخالفین بفهمانیم که فریب عایشه را نخورند و به مجرد اینکه او را همسر رسول خدا می دانند حکم به ایمان او نکنند ، چه اینکه در میان همسران رسول خدا نیز زنانی منافق وجود داشته اند چنانچه در همسران انبیاء گذشته نیز این چنین بوده است و عایشه یکی از زنان منافق است . ما با عایشه هیچ دشمنی شخصی نداریم بلکه دشمنی مبدئی داریم و آنچه اینجا ذکر می کنیم تنها برخی از دلایل نفاق عایشه است که به دین ایمان نداشته و تنها اظهار ایمان می کرد و در باطل کافر بوده است . آن دلایل از این قرار است :

1 – انچه بخاری و مسلم در صحیح خود آورده اند و بسیاری از اهل حدیث اهل خلاف نیز روایت نموده اند :
هشام از پدرش نقل می کند که گفت خولة بنت حکیم از کسانی بود که خود را به رسول خدا هبه کرد . عایشه گفت آیا زن خجالت نمی کشد که خود را به مردی هبه نماید ؟ هنگامی که این آیه نازل شد : {تُرْجِي مَن تَشَاء مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَن تَشَاء وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَى أَن تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا} ((موعد) هر يك از همسرانت را بخواهى مى توانى بتاخير اندازى و هر كدام را بخواهى نزد خود جاى دهى ، و هر گاه بعضى از آنها را كه بر كنار ساخته اى بخواهى نزد خود جاى دهى گناهى بر تو نيست اين حكم الهى براى روشنى چشم آنها و اينكه غمگين نباشند و به آنچه در اختيار همه آنان مى گذارى راضى شوند نزديكتر است و خدا آنچه را در قلوب شما است مى داند و خداوند از همه اعمال و مصالح بندگان با خبر است و دانا و حلیم است. ) عایشه گفت ای رسول خدا پروردگارت را نمی بینم الا اینکه هر چه هوس داری سریعا به تو می دهد !
این سخن کفر آمیز با سخن خدای متعال در قرآن که پیامبر را از هوی و هوس تنزیه نموده است در تضاد است . خدای متعال می فرماید :
{بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيمِ ؛ وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ؛ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى ؛ وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ؛ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى} ( بسم الله الرحمن الرحیم، سوگند به ستاره هنگامى كه افول مى كند، كه هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد را گم نكرده است و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گويد، آنچه آورده چيزى جز وحى نيست كه به او وحى شده است )
چگونه عایشه چنین تعدی کرده و تبعیت از هوی و هوس را به رسول خدا نسبت می دهد ؟!

2 – ابویعلی و ابوالشیخ اصبهانی صاحب کتاب طبقات المحدثین باصبهان در کتاب خود " امثال الحدیث " آورده اند که عایشه از پیامبر خدا عصبانی شد و به آن حضرت گفت : ”وأنت الذي تزعم أنك نبي الله“ ( تو گمان می کنی که پیامبر خدا هستی !! ) و پیامبر تبسم کرد .
کما اینکه در کتاب السیرة الحلبیة تالیف علی بن برهان الدین حلبی – که یکی از مورخین و علماء اهل خلاف است – روایتی ذکر شده که مضمون آن چنین است : پیامبر به دو تن از همسرانش ، عایشه و صفیه امر کرد که شتران خود را عوض کنند چون شتر عایشه سریع بود و حملش سبک برخلاف شتر صفیه ، عایشه به پیامبر گفت تو گمان می کنی که پیامبر خدا هستی ؟! حضرت فرمودند آیا تو شک داری که من پیامبرم ؟ عایشه گفت پس تو را چه می شود که عدالت را رعایت نمی کنی ؟! ابوبکر بر صورت عایشه زد و رسول خدا ابوبکر را برای این کار ملامت نموده و ابوبکر گفت مگر نشنیدی چه گفت ؟ رسول الله فرمودند او را رها کن که زنی که غیرت می ورزد چیزی نمی فهمد !

اینجا عایشه در عدالت رسول خدا طعن نموده و عدم ایمان خود را به نبوت رسول الله که در داخلش نهفته بود اظهار کرده است .
لازم به ذکر است که تتمه روایت که درباره غیرت عایشه است جعلی می باشد و برای تبرئه عایشه جعل شده است و چنین عذری قابل قبول نمی باشد چون غیرت هر چقدر هم که زیاد باشد حدود خاصی دارد که لازم است رعایت شود و اگر زنی به بهانه غیرت مرتکب جرم شود غیرت او را از آن جرم تبرئه نمی کند ، چنانچه دو سال قبل زنی کویتی که شوهرش بعد از طلاق او زن دیگری گرفته بود شب عروسی شوهرش خیمه عروسی را به آتش کشید و اکنون در زندان است و به اعدام محکوم شده است ، اگر چنان عذری را که اهل خلاف برای عایشه جعل کرده اند بپذیریم لازم است این زن کویتی غیور را نیز که به سبب عمل او دهها نفر کشته شدند تبرئه کرده و از زندان آزادش کنیم !
بنابراین آنچه عایشه انجام داده تعدی به حدود و ارتکاب جرم و طعن در رسول خدا صلی الله علیه و آله است و نشنیده ایم که زنی دیگر از زنان پیامبر چنین کفری را به زبان بیاورد و همانگونه که امیرمومنان علیه السلام فرمودند : شخص هیچ چیزی را پنهان نمی کند الا اینکه در زبان یا صورتش آشکار می شود . لذا اگر کسی می خواهد به بهانه غیرت عایشه را معذور بداند لازم است با عقلش خداحافظی کند !

3 – طبرانی در الاوسط و خطیب در تاریخ آورده اند که : "سخنی بین رسول خدا و عایشه به میان آمد و ابوبکر را به عنوان حکم آوردند ، رسول خدا گفت تو صحبت می کنی یا من صحبت کنم ؟ عایشه گفت تو صحبت کن اما جز حق چیزی نگو ! پس ابوبکر عایشه را زد به شکلی که دهانش خون آمد و گفت ای دشمن جان خویش ، آیا پیامبر سخن غیر حق می گوید ؟ پس عایشه به رسول خدا پناه آورد و پشت آن حضرت نشست و پیامبر به ابوبکر گفت : تو را برای این نیاوردیم و چنین چیزی از تو نخواسته بودم ."
این روایت نشان می دهد که این زن اصلا به رسول خدا ایمان نداشته است چرا که انسان مسلمان معتقد است که هر چه از پیامبر برسد عین حق است و شکی در آن نمی کند و نمی گوید بگو و جز حق را نگو !

4 – عبد بن حمید در مسندش و طبرانی با سند صحیح آورده اند که پیامبر همراه با ابوبکر وارد بر عایشه شد . رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ای عایشه به ما غذا بده . عایشه گفت به خدا سوگند غذایی نداریم . حضرت فرمودند غذا بده . عایشه گفت به خدا سوگند غذایی نداریم . حضرت فرمودند غذا بده . عایشه گفت به خدا سوگند غذا نزد ما نیست . ابوبکر گفت ای رسول خدا ! زن مومن در حالی که چیزی داشته باشد قسم نمی خورد که آن را ندارد . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند تو چه می دانی او مومن است یا نه ؟
(مسند الشامیین ، طبرانی ، ج4 ، ص 91 )
این حدیث کمر عایشه و شتر او را می شکاند و عدم ثبوت ایمانش را ثابت می کند .

همچنین شیخ یاسر الحبیب گفتند چه انگیزه ای وجود دارد که این احادیث را از اهل خلاف و مسلمین مخفی بداریم در حالی که احادیثی حسنه و صحیحه و معتبره هستند ؟ و اضافه کردند حتی اگر از تمامی این احادیث نیز اعراض شود ، تمسک به کتاب خدا که سوره تحریم در آن وجود دارد کافی است . سوره ای که به اجماع امت اسلامی در ذم عایشه و حفصه نازل شده و عمر بن خطاب طاغی نیز به این مطلب اعتراف کرده ، چنانچه بخاری در روایاتی صحیح آورده است :
" ابن عباس می گوید من همواره حریص بودم که از عمر درباره دو زنی که زنان پیامبر که خدای متعال درباره آنان می گوید " ان تتوبا الی الله فقد صغت قلوبکما " سوال کنم ، تا اینکه عمر به حج رفت و من نیز با او حج رفتم و به او گفتم ای امیرالمومنین : آن دو زنی که خدا درباره آنان می گوید ان تتوبا الی الله فقد صغت قلوبکما چه کسانی هستند ؟ عمر گفت عجیب است ابن عباس که نمی دانی ، آن دو عایشه و حفصه هستند .

نظر به اینکه آیه شریفه عایشه و حفصه را به دلیل انحراف قلبشان از ایمان که به معنای کفرشان است دعوت به توبه کرده و حتی یک حدیث ضعیف نیز نرسیده که بگوید عایشه و حفصه پس از انحراف قلبشان از ایمان توبه نمودند و خدای متعال نیز توبه عایشه و حفصه را در قرآن نازل ننموده و رسول خدا نیز به ما چنین چیزی را نفرموده اند بنابراین اگر به کتاب خدا اخذ کنیم ، حکم می کنیم که آن دو نفر کافرند و اکنون در آتش هستند . این در حالی است که خدا در قرآن توبه افرادی دیگر را از اصحاب رسول خدا بیان کرده است ، مثل توبه سه نفری که از غزوه تبوک تخلف نمودند و خدا درباره آنان آیاتی نازل کرد . ( سوره توبه ، آیه 118 )

در پایان نیز شیخ یاسر الحبیب دعوت نمود که خدا را بر نعمت برائت از عایشه و فریب او را نخوردن شاکر باشند و به شکرانه نعمت هلاک او دو رکعت نماز شکر بخوانند و حوائج خویش را از خدا درخواست کرده و تقاضا کنند که دیگر مسلمین نیز به نعمت برائت از راس کفر – چنانچه رسول خدا عایشه را اینگونه نامیده اند – هدایت شوند .

مقاله ارسال شده در Google Twitter Facebook Whatsapp Whatsapp